الینا فرشته ی کوچولوالینا فرشته ی کوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

الینا فرشته آسمونی

لجبازی الینا...

این روزها که هوا سرده همیشه بعد از پروژه حموم کردنت یه دوره منت کشی واسه گذاشتن کلاه رو سرت داریم بخاطر همین لجبازیهات موهای نازتو کوتاه کردم که سرما نخوری گلم بعد از کوتاه کردن موهات بابابزرگ(بابابزرگ مامان) با من قهر کرده بود که چرا موهای دختر نازمو کوتاه کردی؟!!!چه میداند از سر درون بهت گفتم مامانی با کلاه شبیه هندی ها میشی عزیزم ،با غر گفتی نمیخوام شبیه هندونه!!! باشم بعد گفتی میرم تو خونه خودم سرما نخورم مامان جونم: این لبخند رضایت ناشی از پیروزیت منو کشته اینم یه روز دیگه پس از استحمام- که بهت گفتم وقتی کوچولو بودی از حموم میومدی کلاه میذاشتی و پستونک میخوردی مامانی هم خیلی خوشحال میشد و شم...
30 مهر 1391

یار دبستانی من...

عزیز مامان چند روزه هر روز کلی اصرار میکنی و میگی میخوام برم مدرسه آخه نازم تو هنوز دو ساله هستی میری مدرسه چیکار؟!!! تازه به مهد هم رضایت نمیدی   هر روز بساطی داریم با این درخواست شما شاهزاده خانوم تو این عکسا میخواستیم بریم بیرون و شما فکر کردی میبریمت مدرسه وقتی بهت جواب نه دادم با من قهر کردی و با گربه ملوست درد دل میکردی الینا در حال درد دل با گربه ش!!! صدات میزدم به من نگاه کنی تا ازت عکس بگیرم انگار نه انگار اصلا خودتو به نشنیدن میزدی شیطون بلا تا اینکه بالاخره با کلی زبون زدن مامان و قربون صدقه رفتن ، یه نیم لبخند و البته در واقع پوزخند به قائله عکس انداختن خاتمه دادی چون تا لبخند زدی انگار...
29 مهر 1391

سالگرد مادر...

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 باز آمدم بپرسش حال تو ای اميد   ای مادری كه هر نفسم گفتگوی تست   باز آمدم كه بوسه زنم برمزار تو   ای مادری كه هر نفسم گفتگوی تست   *** باز آمدم كه شكوه كنم از غم فراق   وز بانگ ناله، روح ترا با خبر كنم   مادر! غم تو همنفسم شد بجای تو   با اين غم بزرگ ، چه خاكی بسر كنم؟   *** ...
24 مهر 1391

شیرین زبونیها...

سلام گل نازم دیروز واسه ناهار خونه عمه جون دعوت بودیم و دیدار شما و محیا و رضا و مرتضی تازه گردید و کلی با هم بازی کردین و درگیر شدین و دوباره آشتی کردین و ... خلاصه مشغول بودین حسابی.متاسفانه دوربین و فراموش کرده بودم و عکس ندارم ازتون! یه سری از شیرین کاریهات که هرروز با این سن کمت انجام میدی رو اینجا مینویسم تا بزرگ که شدی بدونی تو2سالگی چه شیرین زبون بودی و چه دلی میربودی از ما : -از اداره که برمیگردیم بعد یه ساعت میگی از صبح ندیدمت عزیزم ! دلم برات تنگ شده -یهو از دور میدوی طرفمون و محکم بغلمون میکنی میگی عزیزم دلم(منظورت عزیز دلمه!!) -روزی چندین و چند بار میگی مامانم من خیییییییلیییییی دوست دارم  و منو میبو...
23 مهر 1391

دلنوشته ...

از وقتی تو رو دارم به خیلی چیزها که قبلاً تو ذهنم سطحی بود ، عمیق تر فکر میکنم و برخی مسائل که عمیق بودن واسم حالا سطحی شدن ...سطحیه سطحی!!! چه می کند این مادر شدن با انسان؟! با تو کودک درونم هم بیشتر نمود پیدا کرده ... با تو تپشهای قلبم هم بیشتر شده هر روز که از اداره به منزل میام و تو با هیجان میپری بغلمو محکم میبوسی منو و با اون لهجه شیرین و مهربونت میگی خسته نباشی مامان جونم...از بانک اومدی؟...بییم خونمون... این سه جمله رو هر روز ساعت3 ازت میشنوم و بوسه باران میشم... کی گفته بچه ها نیازمند محبتن؟ نیاز من به محبت تو بیشتره انگار؟ با تو عمیق ترین عشق دنیا و خالص ترین نوع محبت رو تجربه کردم دختر مهربون من خدایا ممنونم.... بخاطر این...
12 مهر 1391

الینا و بازی

هر شب بزور بابارو دعوت میکنی خونت و بهش غذا میدی و ازش پذیرایی میکنی و با اصرار بابارو تو خونت میخوابونی با خرسیهای سفید و سیاهت داری میری پیک نیک!! زبونتو بکن تو دخمل طلا! نگفتم بخورش که... عاشق آب بازی هستی و روزی چندین و چند بار به بهونه جیش کردن! میری حموم و ساعتها بازی میکنی... بقیه تو ادامه مطلب....   ضمناً کلی اسباب بازی ریز داری و با همشون ارتباط بسیار خاص!!!! ...
11 مهر 1391

مراحل خواب خاله ستاره ای!!!

  اینجا از بیرون برگشتیم خونه با اصرار خاله ستاره رو گذاشتی ببینی قول دادی فقط 3تاترانه ببینی اما حتی به وسط  اولی هم نرسیدی و به این روز افتادی... (گزارش تصویری: 1: 2: 3 : 4 : 5 : 6 : 7 : 8 : 9 : و به عدد10نرسیده خواب خواب خواب بودی گل ناز من راحت بخواب عشق من... چند روز قبلش هم من آشپزخونه بودم داشتی بانی نی میدیدی گفتی مامان بیسکویت میخوام ،واست آوردم، چند دقیقه بعد هر چی باهات صحبت کردم جواب ندادی! اومدم دیدم تو این وضعی !!!   ...
9 مهر 1391

تشکر مخصوص از الینا جون...

  گل ناز من مامان و بابا هر دوشون تو سال 90 دانشجو شدن اما بزرگترین نگرانی و استرس من دوری از شما بود آخه هردومون یه شهر دیگه قبول شدیم،  از تو دختر صبور و مهربونم که طی ترم با ما همکاری کردی و روزایی که کلاس داشتیم پیش مادرجون و باباجون میموندی واقعاً ممنونم چه شبها که از فرط دلتنگی شما بهترین دختر دنیا، بالشم خیس خیس میشد!!! بابت تموم اون شبهایی که تنهات گذاشتم ازت معذرت میخوام دختر ناز و صبور من. بابا همش منو دلداری میده میگه ارزششو داره بزرگ شه یادش میره عوضش مامانش پیشرفت کرده!!(راستی اینجوریه؟؟!!) ما هم واسه اینکه جبران صبر و حوصله شمارو بکنیم حسابی درس خوندیم و معدلمون19شد ...
8 مهر 1391

کوتاه کردن مو

  سلام دختر نازم دیروز بابا با عمه جون اینا رفت مشهد عیادت مادرجون و من بعد ازیک سال برای دومین بار بردمت آرایشگاه تا موهاتو کوتاه کنیم (آخه هوا سرد شده و شما هم اصلا بعد حموم کلاه نمیذاری سرت و مریض میشی )چشمت روز بد نبینه به محض ورود به آرایشگاه یهو ترسیدی و از بس گریه کردی که صدات گرفته بود اما من با بیرحمی نگهت داشتم تا خانم آرایشگر کارش تموم شه مدام با التماس بهش میگفتی ببخشید ببخشید قربونت بشم فکر میکردی کار بدی کردی داره تنبیه ت میکنه متاسفانه از بس وول خوردی اصلا نتونست موهاتو خوب کوتاه کنه و کلی از من عذرخواهی کرد چه کنم دخمل بلای منی دیگه لابد دوس نداشتی خوشگل شی!!! بعد از اینکه برگشتیم خونه از بس گریه کرده بودی و خسته ...
8 مهر 1391